سلام. به همه دوستان عزیز.
قوانین بازی
شعر باید حداکثر چهار بیت باشد
سعی کنید با حرف آخر اخرین شعر باشد و یا معناش پاسخ شعر قبلی باشه که این کار جذاب تره
پایان روز جمعه بازی تمام میشه و موضوع بسته میشه
موافقید ؟
سلام. به همه دوستان عزیز.
قوانین بازی
شعر باید حداکثر چهار بیت باشد
سعی کنید با حرف آخر اخرین شعر باشد و یا معناش پاسخ شعر قبلی باشه که این کار جذاب تره
پایان روز جمعه بازی تمام میشه و موضوع بسته میشه
موافقید ؟
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
دوک نخ ریسی بیاور یوسف افغانی ببر
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مي برند که زنداني ات کنند
اي گل گمان مکن به شب جشن مي روي
شايد به خاک مرده اي ارزاني ات کنند
غم آلوده یوسف به کنجی نشست
به دامان خدایش درآویخت دست
تا نگذری از جمع به فردی نرسی
تا نگذری از خویش به مردی نرسی
تا در ره دوست بی سر و پا نشوی
بی درد بمانی و به دردی نرسی
یه توپ دارم قل قلیه سرخو سفیدو آبیه
میزنم زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره
با ه شروع کنید خخخخ
و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...
همسر حاکم به سویش رو نمود
خواهشی در دل که بود از او نمود
من مهیای توام آماده ام
من همانم در رهت دل داده ام
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
حافظ
وقت غنیمت شمار ار نه چو فرصت نماند
ناله که راداشت سود آه کی آمد به کار
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن
نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
تو به دست خویش فرما اگرم کنی عذابی
یه پاییز زرد و زمستون سرد و
یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و
غم جمعه عصر و غریبی حصر و
یه دنیا سوالو تو سینم گذاشتی
و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
چو بيني يتيمي سرافکنده پيش
مده بوسه بر روي فرزند خويش
يتيم ار بگريد که نازش خرد؟
وگر خشم گيرد که بارش برد؟
در این دَر گَه، کِه گَه گَه، کَه کُه و کُه کَه شود
ناگه مشو غره به امروزت، که فردا ناگهی.
یادگار روز جمعه تاریخ 1.12.1399 مشاعره
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)